loading...
سفینه
مهدی پورنصیری بازدید : 53 جمعه 20 بهمن 1391 نظرات (0)

برای دومین بار در وبلاگ اینبار افسانه ی قلعه ی دیوان . در این داستان حاکمی عادل و خوش قلبی وجود دارد که مردم او را دوست دارند ولی به دلایل نا معلومی بیمار میشود و دیگرنمیتواند جایی را ببینید برای همین سه پسر وی برای پیدا کردن خاکی راهی سفری میشوند تا با آوردن آن پدرشان دیدبان های خود را بدست آورد.

به زودی برگردید و این داستان رو همبخونید و آماده باشید برای دیدن داستان های دیگه . این بار یکم دیر میشه میخوام همشو باه بذارم که دیگه لازم نباشه زیاد آنلاین بمونید.

پس حتماً بزودی برگردید و ببینید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
تنها برای خوشحالی شما ...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 44
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 37
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 65
  • بازدید ماه : 42
  • بازدید سال : 484
  • بازدید کلی : 12,680
  • کدهای اختصاصی
    این سایت را حمایت می کنم
    ویکیواخبار

    گوگل پلاس

    پیج رنک